داستان‌های ادبی کلاسیک: مرزبان نامه
به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا

داستان مرد باغبان با خسرو



سورنا لطفی‌نیا :
آورده‌اند كه روزی خسرو انوشيروان به تماشای دشت و‌ دمن به بيرون از شهر رفت. در راه پيرمردي را ديد كه هرچند، شهرستان وجودش(بدنش)، روبه نابودی گذارده‌ بود، و آمد و شد(كارايی) خبرگيران كار آزمده(گوش و چشم)، از چار دروازه(چار سو) باز آفتاده(ناتوان) شده بود، و سی و دو آسيا(دندان) همه در پهلوی يكديگر از كار افتاده بود؛ اما شاخ آرزوهايش در برگ‌ريزان زندگی(پيری)، شكوفه‌ی تازه بيرون می آورد. و بر لب چشمه‌ی زندگانيش پس از رفتن آب سرزندگی، چمن‌های سبزی روبه رشد گذارده بود.(با آنكه جوانيش‌پايان يافته بود، اما هنوز به زندگی با چشم اميدواری نگاه می كرد) و با همه‌ی پيری، درخت انجير می نشاند. خسرو به او گفت: «ای پير؛ كاری را كه بايد در روزگار جوانی انجام می دادی اكنون كه پير و فرسوده شده‌ای انجام می دهی؟اكنون هنگام آن است كه ديگر دل از اين جهان بركنی و به جای اين جهان، به آباد سازی جهان ديگر و نشاندن درخت در خرم‌آباد بهشت بپردازی. آيا درختی كه تو امروز می نشانی، تا رسيدن و خوردن ميوه‌ی آن زنده‌می مانی؟» پير گفت: «ديگران كاشتند و ما خورديم، و ما می نشانيم تا ديگران بخورند.»

كاشتند و بخورديم و كاشتيم و خوردند                      چو بنگری همه برزيگران يكدگريم

 

«مرزبان نامه» نوشته‌ايست پندآموز، دربرگيرنده‌ی ٩ فصل، كه آن را «مرزبان بن رستم شروين» از شاهزادگان تبرستان، در سال‌های پايانی سده‌ی چهارم هجری مهی(:قمری) نوشته است. اين كتاب را «سعدالدين وراوينی» در سال‌های نخست سده‌ی هفتم مهی، تصحيح كرده است.




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : یک شنبه 15 آبان 1390برچسب:دشت و دمن,دشت,دمن,درخت انجیر,انجیر,شروین,,
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی