ارداویراف نامه
به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا

   اَرداویراف نامه، شرح‌حال مردی پاک‌دین

 

               

 آرش دلجوان :

 

پژوهش در نوشته‌های باستانی از سه دید دینی، تاریخی و زبان‌شناسی ارزش بالایی دارد. یکی از نوشته‌های باارزش پهلوی «ارداویراف‌نامه» است. «ارداویراف‌نامه» دارای 8800 واژه و 101 بخش می‌باشد. کتاب شرح‌حال مردی پاک‌دین است که از جهان مادی به جهان مینوی می‌رود و نتیجه‌ی کارهای نیک و بد مردمان در آن جهان را می‌بیند. هرچند متن نوشته که برگرفته از روزگار ساسانی است ارزش ادبی چندانی ندارد و بدون زیبایی و عصاره‌ی شعری است، اما از بسیاری جهت‌ها همان‌گونه که در بالا یادآور شد، دارای ارزش‌های والایی است.

نام این کتاب از سه واژه ترکیب یافته است. پاره‌ی نخست، که با اختلاف «اَرتای»، «اَرتاک»، «اَردای» و «اَرداگ» خوانده شده همسنگ «اَشه» در اوستا و «رَته» در سانسکریت به‌معنی راستی و درستی و پاکی است. واژگانی چون «اَشَه‌وَهیشتا»(= اردشیر) و «اَرتَه‌پان»(= اردوان) از این ریشه هستند. پاره‌ی دوم، «ویراف» از ریشه‌ی «ویرَه» اوستایی، به‌معنی مرد، هوش، خرد، دریافت و حافظه آمده. با این توضیحات معنی واژه‌ی «ارداویراف» به مرد سپنت یا دارنده‌ی هوش و خرد سپنت، می‌شود.

همان‌گونه که در مقدمه آورده شد این نامه دارای 101 بخش می‌باشد. از سه بخش نخست که مقدمه‌ی داستان است، روشن است «ارداویراف» در روزگار «اردشیر بابکان» می‌زیسته است. اما چون در مقدمه‌های(سه بخش نخست) موجود اختلاف‌هایی دیده می‌شود، پژوهشگران بر این باورند که زمان داستان و زمان نگارش آن یکسان نبوده است. زمان زندگی «ارداویراف» را باتوجه به نامی که از «آذرباد مهراسپندان» در کتاب آمده، از میانه‌ی سده‌ی چهارم میلادی تا 650 میلادی می‌دانند. شوندی (:دلیل) که داستان را جدیدتر از آن نمی‌دانند این است که، در کتاب از یورش «اسکندر گُجستک» و روزگار «سُلوکی» و «پارتی» سخن رفته است، اما هیچ سخنی از یورش تازیان به ایران در آن دیده نمی‌شود، پس اَرداویراف باید پیش از یورش تازیان می‌زیسته است. با این وجود با توجه به نامبردن کتاب «دینْکرد» در بخش نخست «ارداویراف‌نامه»، روزگار نگارش «ارداویراف‌نامه» باید از نیمه‌ی سده‌ی  نه میلادی و پس از آن باشد. البته با توجه به وجود نسخه‌ی دست‌نویس که در سال‌های نخستین سده‌ی چهارده نوشته شده است، روشن می‌شود که زمان نگارش کتاب در این بازه‌ی (=فاصله) زمانی بوده است.

در این کتاب می‌بینیم پس از یورش «اسکندر» و راه‌یافتن فساد در دین، مردم در آتشگاه «آذرفَرَنبغ» انجمن می‌کنند و از میان پاک‌ترین مردمان، «ارداویراف»‌ را برمی‌گزینند که به نزد امشاسپندان رفته و ببیند که راه و آیین درست پرستش چیست و آیا آنها به راه درست هستند یا نه؟ در این کتاب، «ارداویراف»‌ به همراهی ایزدان سروش، آذر، مهر و رشن پس از گذر از «چینوَد پُل» نخست به «هَمِسْتَکان»(جایگاه روان‌هایی که گناه و خوبی‌شان برابر است) رفته، سپس به جایگاه اندیشه‌ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک و در پایان به «گُروسِمان»(سرای نور بی‌پایان) راه می‌یابد. اهورامزدا را در آنجا نیایش می‌کند و فروهر «کیومرس»، «زرتشت» و «فَرشوشْتر» و دیگر پاک‌دینان را می‌بیند. سپس از آنجا فرود آمده و به جایگاه اندیشه‌ی بد، گفتار بد و کردار بد پا می‌نهد و در چهارمین گام به دوزخ می‌رسد. سفر «ارداویراف»‌ با این سخنان اهورامزدا پایان می‌یابد؛ نیک‌بنده‌ای هستی تو ای «ارداویراف‌» که پیام بر بهدینانی. به جهان گیتایی برو و هرآنچه دیدی به‌راستی با جهانیان بگو. هرکه راست بگوید من می‌شناسمش و من با توام. «اَرداویراف»‌ پس از بازگشت، ٨١ گونه کیفر را که دیده بود نام می‌برد. همچنین وی به خوشی‌های آن جهان هرچند کوتاه‌تر، اشاره دارد. بی‌گمان «ارداویراف‌نامه» تاثیر مستقیم و غیرمستقیم بر نوشته‌های گوناگون که در این باره هستند چون رساله‌ی «الغفران» از «ابی‌العلا معری» و «کمدی الهی» «دانته»، داشته است.

هرچند نویسنده‌ی ناشناس کتاب از سرچشمه‌هایی چون اوستا به‌ویژه «هادُخت‌نَسک»، «بهمن‌یشت» و «وَندیداد» بهره برده است، اما در مجموع هیچ نمونه‌ای دیرینه‌تر از «ارداویراف‌نامه» برای این کتاب نمی‌توانیم پیدا کنیم. و کتاب را باید نوشته‌ای نوآورانه و به‌راستی اندیشمندانه از نویسنده‌ی گمنامش دانست. نخستین بار «پوپ» در سال 1816 میلادی این کتاب را به اروپاییان شناساند و پس از آن، برگردان‌های بسیاری از این کتاب به دست بزرگ‌ترین زبان‌شناسان به زبان‌های فرانسه، آلمانی و ... چاپ شد. از بین چکامه‌سرایانی که کتاب را به نظم درآوردند، می‌توان نام‌آورترین آنها را «زَرتُشت‌بهرام پژدو» نام برد که سروده‌ی خویش را چنین آغاز می‌کند:

به نام خداوند جهان‌دار   /   کنم آغاز از این نغز گفتار

حدیثی گویم اندر راه این دین   /   ز من بشنو تو این گفتار به‌دین

همچنین آقای «حسین سمیعی»(ادیب‌السلطنه) فرنشین سال‌‌های دور فرهنگستان ایران نیز این کتاب را به نظم درآورده است که از دیگر چکامه‌سرایان بهتر از عهده‌ی این کار برآمده است:

سپاس و ستایش خداوند را   /   خداوند بی‌مثل و مانند را

که ما را ز یک مشت گل آفرید   /   در آن مشت گل جان و دل آفرید

بیاراست ما را به پندار نیک   /   بیاموخت گفتار و کردار نیک

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:ارداویراف نامه,آرش دلجوان,,
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی