پارس بانو
به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا

اگر بگویم این روزها، دلم هوای پیر «پارس‌بانو» را نکرده، بی‌گمان دروغ گفته‌ام. دلم حسابی، هوایی شده. هر بار که به تقویم نگاه می‌کنم و «زیارت پارس‌بانو» که به رنگ سرخ بر خانه‌های تقویم، نقش بسته را می‌بینم، همه‌ی هوش و حواسم می‌رود درون زیارتگاه،‌ پرسه می‌زنم درون دانه‌دانه‌ی خیله‌‌ها. می‌خواهم زیلویی پهن کنم و رویش همه‌ی دوستان و آشنایان را میهمان کنم. دوست دارم بنشینم جلوی درگاه پیر بانو و باورمندی همه‌ی زیارت‌کنندگان و به زیارت‌‌آمدگان را ببینم.
دوست دارم باز هم گوش بخوابانم و ببینم که صدای آواز و آوای دف از کدام خیله می‌آید تا من هم به جمع همه‌ی آنانی که به دست زدن،‌ ایستاده‌ یا نشسته‌اند، بپیوندم. دوست دارم شب از راه برسد، خواب به سراغم بیاید ولی آسمان پیر بانو باز هم همچون همیشه، خواب را از چشمانم بگیرد. نمی‌دانم شاید این تنها باور من باشد ولی باور کنید هیچ آسمانی به زیبایی آسمان پیر بانو تا‌کنون ندیده‌ام، این اندازه پرستاره و زیبا. پر از نگین‌های درخشان ریز و درشتی که اگر تا دمیدن آفتاب هم به شمردنشان همت کنی، پایانی ندارند. راستی چه کسی گفته که با شمردن ستاره‌ها، خواب پاورچین‌پاورچین می‌آید و پلک‌ها بر هم می‌شوند، به خدا که داستان ستاره‌های آسمان شب پیربانو، وارون این است. این ستاره‌ها، خواب را از چشم‌ها می‌دزدند.
می‌دانم که این، به هنگام زیارت برای بسیاری، رخ‌می‌دهد اگر جز این بود، پیر بانو تا بامداد در سکوت بود نه اینچنین در شور و شادی، آوای دف و دهل.
دلم هوای پیر بانو را کرده، دلم هوای چیدن دانه‌های اسفند‌هایی را کرده که دور تا دور زیارتگاه سبز شده بودند و بوی زمین می‌‌دادند، زمینی که ارج یک زن را بی‌‌ارج نکرده بود. مادرم همیشه می‌گفت: عرب‌ها به دنبال شاهزاده بودند؛ شاهدخت ساسانی. و اینجا، این زمین، این کوه، همان جایی است که خاتون‌بانو را در دل خود پناه داد و نگذاشت که ارجش شکسته شود.
پیر بانو کمی آن‌سوتر از روستای «عقدا»، ‌فرسنگ‌ها دورتر از شهر کنونی یزد، تک‌گنبدی آرمیده در دامنه‌‌ای سنگلاخی با تک‌درختی است که همدم این زیارتگاه است، همیشه و همیشه.
امروز، سومین روز از هنگامه‌ی زیارت پیر بانو است و تا دو روز دیگر یعنی تا ١٧ تیرماه، همچنان، زمان است که کوله‌بار بربندیم و به زیارت برویم به زیارت بوی زمین، رنگ آسمان، آوای شادی و ارج بانوی ارجمندی که از او بسیار گفته‌اند و بسیار شنیده‌ایم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : شنبه 18 تير 1390برچسب:پیر پارس بانو,پارس بانو,بانوی پارس,,
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی