در نشست «مسیرهای قدرت در پیش از تاریخ» بررسی شد
به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا


  فلات ايران از جامعه‌ی بی‌طبقه تا طبقاتی



  خبرنگار امرداد - شهداد حیدری :
ملك‌شهميرزادي  انجمن علمی باستان‌شناسی ایران و گروه باستان‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس، برگزار کننده‌ی نشستی با عنوان «مسیرهای قدرت در پیش از تاریخ» بودند. در این نشست صادق ملک شهمیزادی از دانشگاه تهران، عباس علی‌زاده از موسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو و حمیدرضا ولی‌پور از دانشگاه بهشتی، واپسين دستاوردهای باستان‌پژوهی خود را درباره‌ی مرکز و جنوب فلات ایران در هزاره‌ی ششم و چهارم پیش از میلاد، با دانشجویان رشته‌ی باستان‌شناسی در میان گذاشتند.
 صادق ملک شهمیرزادی شکل‌گیری طبقات در پدید آمدن قدرت مرکزی را موضوعی مهم و پایه‌ای برشمرد و شناخت چنین فرآیندی را از سه راه امکان‌پذیر دانست: نخست بررسی صنایع و هنر آن دوره به ویژه صنعت سفالگری؛ دوم دگرگونی‌هایی که در معماری آن دوره روی داده است؛ و سرانجام بررسی ابتدایی‌ترین شکل نگارش، یا چوب‌خط‌ها. سپس در ادامه افزود:«در سال 1349 که کاوش‌ها آغاز شد، تنها 2 یا 3 جا در فلات مرکزی ایران را بررسی کردند. جدیدترین آن هم تپه زاغه بود. اما اکنون نزدیک به 33 جا در فلات مرکزی کاوش شده است. بررسی‌های من دربردارنده‌ی تپه زاغه، سیلک و آق‌تپه است که بخش اصلی فلات مرکزی را پوشش می‌دهد. در این بخش، سفال‌هایی یافت شده است که نشان‌دهنده‌ی 3 مرحله است: شکل‌گیری جامعه‌ی بی‌طبقه؛ فلات عتیق که جامعه طبقاتی شده است؛ و فلات کهن که جامعه دارای طبقات مشخص اجتماعی است. به سخن دیگر، سفال از گونه‌ی ساده آغاز می‌شود و به گونه‌ای از سفال، که هم در شیوه‌ی ساخت و هم در نقش، بهتر و صنعتگرانه‌تر است، تکامل پیدا می‌کند. حتا در تپه‌ زاغه، سفالی به دست آمده است که امضای سفالگر روی آن دیده می‌شود.»

 رواج نقش‌هاي طبيعت‌گرانه روي سفال‌ها
 ملک شهمیرزادی در ادامه افزود:«در دوره‌ی فلات میانه(4100- 3350 پیش از میلاد) سفال همانند سرامیک می‌شود و دارای نقش‌های حیوانی یا گیاهی می‌گردد. سفالگر شکل حیواناتی چون کرکس، گوزن یا اردک و ماهی را روی سفال‌ها نقش می‌زند. می‌توان گفت که او رو به طبیعت‌گرایی می‌آورد. نقش‌هایی هم دیده می‌شود که باز برگرفته از طبیعت‌گرایی سفالگر است. همانند: انسانی که دو گاو را در دو سوی خود دارد، یا حیوان گوشت‌خواری که به حیوان علف‌خواری یورش برده است. چنین نقش‌هایی را در دوره‌ی فلات کهن نمی‌یابیم.»

 سفال‌‌ها  و رقص‌‌های گروهی
 به سخن ملک شهمیرزادی، در دوره‌ی فلات میانه، شیوه‌ی سفال‌ها بستگی به کارگاهی دارد که در آن‌جا ساخته شده است. از این‌رو هم سفال‌های خاکستری رنگ با نقش‌های نامنظم دیده می‌شود و هم کاسه‌هایی با لبه‌های تیز. در سفال‌هایی که در سیلک کاشان پیدا شده، رقص‌‌های گروهی دیده می‌شود. این هم که در این دوره خمره‌ای پیدا می‌شود که دست‌کم یک متر بلندی دارد و یک متر قطر دهانه‌ی آن است، نشان از این دارد که سفال‌گری دوره‌ی میانه تنها برای بهره‌جویی‌های روزانه نیست، بلکه یک تکنولوژی و صنعت است. هنگامی که جامعه‌ای به چنین توانی از صنعتگری می‌رسد، ناگزیر نیاز به هویت دارد. از همین‌روست که در دوره‌ی فلات میانه، جامعه طبقاتی‌تر می‌شود و از این اندازه هم می‌گذرد و قدرت مرکزی شکل می‌گیرد. در دوره‌ی فلات نو(هزاره‌ی چهارم)، ساخت سفال‌ها انبوه می‌شود و سفال‌های رنگ‌آمیزی شده نیز پدیدار می‌شوند.
 شكل‌گيري روستاها و سامانه‌هاي اجتماعي
 ملک شهمیرزادی آن‌گاه به معماری آن دوره اشاره کرد و گفت: «در جامعه‌ی بی‌طبقه، معماری ساده است و در خانه‌ها تنها شکل اجاق دیده می‌شود. هنگامی که استقرارها فزونی می‌گیرد، به معماری خانه‌ها کف‌سازی هم افزوده می‌شود و "چاله‌های دست‌کند" پدید می‌آید. همانند آن‌چه در آق‌تپه به دست آمده است. اما با طبقاتی شدن جامعه، روستاها شکل می‌گیرند. در چهار فصل کاوشی که در زاغ تپه انجام داده‌ایم، 21 واحد ساختمانی پیدا کردیم که درِ خانه‌ها یا به سوی کوچه باز می‌شد یا به سوی خیابان، یا میدان شهر. در این خانه‌ها، دست‌کم چهار طبقه‌ی اجتماعی را می‌توان شناسایی کرد: کشاورز، دامدار، دامدار- کشاورز، خوش‌نشین یا کارگر. هرکدام از این طبقات، جایگاه ویژه‌ی اجتماعی خود را دارند. نکته این‌جاست که در گور کسانی که طبقه‌ی اجتماعی برجسته‌ای داشته‌اند، اشیا گوناگونی دیده می‌شود. از این پس جامعه هرمی می‌شود و در بالای هرم کسی جای می‌گیرد که تصمیم گیرنده است و دارنده‌ی قدرت. پس ما با یک سیستم اجتماعی روبه‌رو هستیم.»

 نمونه‌هاي باستاني كه دور ريخته شد!
 ملک شهمیرزادی با اشاره به کاوش‌های باستان‌شناسان در سیلک گفت: «پس از انقلاب می‌خواستند تپه‌ی سیلک را صاف کنند و زمین فوتبال بسازند. اما چنین نشد و کاوش‌ها ادامه یافت و 120 نمونه کربن 14 از تپه‌ی جنوبی سیلک به دست آمد که برای بررسی به انگلستان فرستاده شد. از نمونه‌های فرستاده شده، 33 نمونه دارای آلودگی بود. در کاوش‌هایی هم که آقای کوروش روستایی انجام داد، 2 کیلو زغال در خاک‌های تپه‌ی شمالی سیلک به دست آمد. هنگامی که سازمان میراث فرهنگی شکل گرفت، کسی که مسوولیت این سازمان را داشت، به گمان این که زغال‌ها، آشغال است، همه را دور ریخت. اکنون اگر بخواهیم کربن 14 سیلک را به دست آوریم، باید دوباره کاوش کنیم.»
ملک شهمیرزادی در پایان نمونه خط‌های ابتدایی(چوب خط) یافته شده را در چهار بخش: باختر و جنوب باختری، جنوب ملیان، جنوب خاوری(شهرسوخته و شهداد)، و نیز فلات مرکزی دانست.

 چغانبوت و چغاميش در خوزستان ، فارس و فلات مركزی
عباس عليزاده  سخنران دیگر نشست، عباس علی‌زاده بود. او در آغاز سخنانش گفت:«بخشی که درباره‌ی آن سخن می‌گوییم، یعنی: خوزستان و فارس و فلات مرکزی، تا آغاز هزاره‌ی سوم، هنوز با دیگر جاهای ایران ارتباطی نداشته است. زیست‌بوم و جغرافیای خوزستان و کوه‌های زاگرس که از شمال به جنوب کشیده شده است و گذر از آن‌ها بدون ابزارهای مکانیکی شدنی نبود، اجازه‌ی چنین ارتباطی را نمی‌داد.»
 علی‌زاده درباره‌ی ویژگی‌های معماری آن دوره گفت: «در "چغانبوت" گونه‌ای ساختمان داریم که جای گرد آمدن بوده و مهراب داشته است. ساختار آن هم از ساختار دیگر ساختمان‌ها جداست. چندی پس از آن "چغامیش" جای چغانبوت را می‌گیرد. در آن‌جا چند چاله هست که با استخوان حیوانات پوشیده شده. به گمان بسیار، جایی برای قربانی کردن بوده و مراسم آیینی مهمی برگزار می‌شده است. در گرداگرد آن هم ساختمانی دیده نمی‌شود. پیداست که سلسله مراتبی پدید آمده است. می‌دانیم که پدید آمدن آیین‌ها، آغاز شکل‌گیری قدرت هم بوده است. از سوی دیگر، کاسه‌های سفالی چغامیش از درون دارای نقاشی هستند. این با آیین‌های پذیرش(:ضیافت) پیوند دارد. در چنین آیینی، خوراک مهم است و کارکرد نشانه‌ای دارد. در دوره‌های پس از آن، کسانی که دارای قدرت می‌شوند، خانه‌های خود را نزدیک نیایشگاه می‌سازند. همه‌ی این نشانه‌ها، یک سیستم اجتماعی و ساختار آن را نشان می‌دهد. از این‌رو چغامیش اندک‌اندک مرکز بزرگ آیینی منطقه می‌شود.»
 سفال خوزستان در قمرود
 
به سخن علی‌زاده، با ساخته شدن مُهر در هزاره‌ی پنجم، فن مدیریت پدید می‌آید. در 4700 پیش از میلاد سفال خوزستان را در قمرود می‌توان دید. این  ارتباط تا آغاز دوره‌ی ایلامی ادامه پیدا می‌کند. اما با آمدن اقوام یورشگر قفقازی، پیوندها بریده می‌شود و دیگر هرگز تکرار نمی‌شود.

  جامعه‌های «خان‌سالار» در دشت تهران
حميد رضا ولي‌پور  حمید رضا ولی‌پور نیز درباره‌ی شکل‌گیری جامعه‌های «خان‌سالار» در دشت تهران، در هزاره‌ی ششم و چهارم پیش از میلاد، سخن گفت. او 3 پدیده‌ی زیست‌بومی: دشت و بیابان و کوهستان را بر پدید آمدن و شکل‌گیری استقرارها تاثیرگذار دانست و گفت: «یک پدیده‌ی زیست‌بومی دیگر، "مخروط‌ افکنه‌"ها است. مخروط افکنه‌ها رسوباتی هستند که از کوه‌ها به سوی دشت‌ها سرازیر می‌شوند و آرام آرام از ستبری آن‌ها کاسته و بر پهنای آن‌ها افزوده می‌شود. بیشتر استقرارهای فلات مرکزی ایران بر روی این مخروط افکنه‌ها بوده است. چون خاک این منطقه‌ها سست است، در زمان زلزله ویرانی بسیار پدید می‌آروند. از همین‌رو به "زیست‌گاه‌های مرگ" آوازه پیدا کرده‌اند. یک ویژگی دشت تهران این است که رودهای جاجرود و کرج و شور، همانند رودهای دجله و فرات پُر آب نیستند. پس از 3 سرچشمه‌ی آب‌های دائمی و غیر دائمی و آب‌های زیرزمینی بهره‌ برده می‌شده است.»

 ٣٥  گستره از دوره‌ی نوسنگی جدید و مس سنگی در دشت تهران
 به سخن ولي‌پور، برپایه‌ی بررسی‌هایی که انجام شده، 35 محوطه از دوره‌ی نوسنگی جدید و مس سنگی در دشت تهران شناسایی شده است که در آن‌ها استقرار انجام گرفته است. در دوره‌ی نوسنگی 7 محوطه در دشت تهران هست که گستره‌ی آن‌ها نیم تا 2 هکتار است. در دوره‌ی مس سنگی هم 29 محوطه داریم.
 ولي‌پور در پایان افزود: «در دوره‌ی نوسنگی، در دشت تهران با افزایش جمعیت روبه‌رو هستیم. در کاوش‌های باستان‌شناختی پردیس، در منطقه‌ی ورامین، کانال‌های طبیعی آب و یک کانال ساختگی(:مصنوعی) آبیاری دیده می‌شود. پس آن‌چه افزایش جمعیت را پدید آورده، کشاورزی به شیوه‌ی آبیاری بوده است.»
 این نشست در روز شنبه 20 اسفندماه در دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس انجام شد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی